کافه تجربه

عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی "تجربه" اندوختن، با دگری "تجربه" بردن بکار

کافه تجربه

عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی "تجربه" اندوختن، با دگری "تجربه" بردن بکار

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت ذهن» ثبت شده است

خیلی وقت است یخچال خانه ­ی ما،

میزبان اقلام زیادی از داروهای مختلف و متنوع است

دیروز تصمیم گرفتم آنها را وارسی کنم

و ضروری­ هاشون را نگهدارم و بقیه را به درمانگاه سرکوچه ببرم.

همین که آنها را روی سینی ریختم...

چشمم به دارویی افتاد به اسم تجاری « concern-Anti »

که زیرش با قلم ثلث به رنگ آبی نوشته شده بود:

 «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ».

بروشور همراه دارو را نگاه کردم نوشته بود:

 «این دارو بهترین، موثرترین و ارزان­ترین دارویی است

که تاکنون توسط پزشکان برای رفع نگرانی تجویز شده است،

 استفاده از آن خلأهایِ ذهن را پُر می­کند

و باعث می­شود مجالی برای نفوذ افکار بی­خودی و نگرانی­ های بیهوده به ذهن فراهم نشود».

 

خلاصه....

 از دیروز فکرم مشغول شده

که خدایا «رفع نگرانی» چه ارتباطی با آیه­ی 7 سوره انشراح دارد؟؟؟؟

 لطفاً راهنمایی ­ام کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۸ ، ۱۶:۰۱
حسین خضوعی

امروز وقتی به عادت هرروز

ذهنم را روی «کاغذ» ریختم

 چشمم به یک پرونده­ ی نیمه ­بازِ قدیمی افتاد

 که سال ­های سال است،

 بخش زیادی از توجهم به «زندگی» را

 «پنهانی» می­ دزدد

و من همیشه

به بهانه ­های مختلف

از تعیین تکلیف آن «هراس» داشته ­ام

اما این ­بار...

 چشم در چشمش نشستم

و او را به عنوان «یقینی­ ترین رخداد» زندگی­­ ام

 پذیرفتم.

اکنون که در «ذهنم» پرونده ­اش را بسته­ ام

 احساس می­ کنم که انرژی­ام برای «زندگی» چندبرابر شده است

 و همه ­ی شماها را بیشتر ازپیش «دوست» دارم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۵:۲۳
حسین خضوعی

ذهنم «هنگ» کرده بود

آنرا پیش تعمیرکار بردم

تا پشت ذهنم را باز کرد

گفت: اوه اوه

چقدر «بویِ نا» گرفته است

چقدر پنجره باز داری؟

چند وقت است سرویسش نکرده ای

گفتم چطور مگر؟

گفت: حرفها، احساس ها و ایده ­های نگفته و کارهای بلاتکلیف در ذهن، شبیه «پنجره های باز» در کامپیوتر است و بخشی زیادی از ظرفیت پردازش ذهن را اشغال می کند.

 چرا اون ها را نبستی؟!

گفتم: چه جوری باید می بستم؟!

گفت: باید هر روز یکبار باید هرچه در ذهن داری را بیرون بریزی و تمام حرف ها، احساس ها،ایده ها، فکرها و کارهای بلاتکلیفی را روی کاغذ بنویسی

 تا هوای تازه در ذهنت جریان پیدا کند

 و گوشه­ و کنار ذهنت، بوی ماندگی و رکود نگیرد.

خدا خیرش بدهد

از وقتی به نسخه او عمل می کنم

ذهنم مثل ساعت کار می کند

و یکبار هم ریپ نزده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۹
حسین خضوعی