کافه تجربه

عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی "تجربه" اندوختن، با دگری "تجربه" بردن بکار

کافه تجربه

عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی "تجربه" اندوختن، با دگری "تجربه" بردن بکار

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروردگار» ثبت شده است

تو احساس نمی­کنی «ما» جایی همدیگر را دیده ­ایم؟!

آها یادم افتاد .....

تو همانی نیستی که در روز «أَلَست»

هم ­آغوش ­هم ایستاده بودیم و با هم در جواب پروردگارمان «بَلی» گفتیم؟؟

چقدر عوض شده­ای «هم­نفسِ» قدیمی من؟

کاش آن همه لی­لی به لالایِ «تفاوت­های ناچیزِ»مان نگذاریم

تا با این همه «شباهت»

احساس غریبگی نکنیم !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۷:۰۶
حسین خضوعی